شهادت حضرت امام علی نقی (هادی) (ع)
پدید آورنده : نامشخص ، صفحه 139
یک جرعه آفتاب
به کوش: امین عظیمی
1. هر که از خدا پروا نماید، از او پروا کنند و هر که از خدا فرمان برد، از او فرمان برند و هر که از خالق اطاعت کند، از خشم مخلوق ترسی به خود راه ندهد و هر که آفریدگار را خشمگین سازد، پس باید مطمئن باد که به خشم آفریدگان دچار آید.[72]
2. هر که از مکر خدا و مواخذه دردناک او آسوده خاطر باشد، دچار تکبر گردد تا آنکه قضای الهی و امر نافذش بر او جاری شود. هر که خدا را از روی دلیل روشن بشناسد، مصایب دنیا بر او سبک آید، هر چند قطعه قطعه شود و پراکنده گردد![73]
3. هر که دوستی و نظر خود را به طور کامل و صادقانه در اختیارت گذارد، تو نیز با تمام وجود از او اطاعت کن.[74]
4. هر که برای خود شخصیت و ارزشی قائل نشود، از گزند او خاطر جمع مباش.[75]
5. دنیا بازاری است که عدهای در آن سود برند و عدهای هم زیان نمایند.[76]
اشاره
درآمد
محمدعلی کعبی
حضرت امامهادی(ع)، در نیمه ذی حجه سال 212 هجری قمری، در محلی به نام «صریا» ـ از محلههای نزدیک مدینه منوره ـ به دنیا آمد. حدود چهل و یک سال از عمر شریفشان گذشته بود که به شهادت رسید و حدود سی و سه سال از عمر شریفشان را پیشوا و امام مسلمانان و شیعیان بودهاند. از القاب گرامی حضرت میتوان به «نقی»، «عالم»، «فقیه»، «امین» و... اشاره کرد. حضرت امامهادی(ع) سرانجام، به دست معتمد عباسی، با زهر، به شهادت رسید؛ در حالی که هنگام شهادت ایشان، کسی جز حضرت امام حسن عسکری(ع) بر بالین حضرت حاضر نبود.
امامهادی(ع) و زیارت جامعه کبیره
امامان بزرگ ما هنگام زیارت قبور شریف پدران خود و لابهلای سلامهای عاشقانه و عارفانه، بهترین واژهها و جملههای ممکن را برمیگزیدند و تنها به یک دیدار و تجدید خاطره بسنده نمیکردند.
امامهادی(ع) نیز درقالب دو زیارت معروف خود، «زیارت جامعه کبیره» و «زیارت غدیر یا امیرالمؤمنین(ع)» به خوبی به ارتقای فهم عمنومی و دانش اعتقادی و کلامی پیروان خود پرداختند.
زیارت جامعه کبیره، جامع و مانعترین گفتار امامشناسی است. حضرت امام خمینی(ره)، هنگام زیارت امام رضا(ع) و حتی خواهر گرامیشان حضرت معصومه(س) با وجود کهولت سن، تمام این زیارت مأثور از امامهادی(ع) را با خضوع و خشوع خاصی، از حفظ و ایستاده میخواندند و اهتمام علمای بزرگ دین، به این گرانقدر نور این، نشان از اهمیت مطالب عمیق آن دارد. موسی بن عمران نخعی میگوید به امامهادی(ع) گفتم گفتاری به من بیاموز که هنگام زیارت یکی از شما اله بیت(ع) بر زبان جاری کنم و ایشان زیارت جامعه کبیره را خواندند.
زیارت جامعه کبیره، دانشگاه امامشناسی شیعه است که از تراث ارزشمند امام علی نقی(ع) به شمار میآید.
با تأمل در زیارت جامعه کبیره، خواهیم دانست که امامان معصوم(ع)، بهترین حرکت وجریان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی وب هترین توری جهانی را به دنیا عرضه کرده اند و کسانی که بر غیر از راه آنان قدم بگذارند، به یقین، گمراه خواهند شد.
پس به اعتراف بخوانیم که:
فَالرَّاغِبُ عَنکُم مارِق و اللّازِمُ لَکُم لاحِقٌ وَ المُقَصِّرُ فِی حَقَّکُم زاهِقٌ
وَ الحَقُّ مَعَکُم وَ فِیکُم وَ مِنکُم وَ إِلَیکُم وَ أَنتُم أَصلُهُ وَ مَعدِنُهُ».
این زیارت ارزشمند، تکرار مطالبی مسلم نیست؛ بلکه با نگاهی گذرا به سیره ارزشمند امامهادی(ع) پی میبریم که ایشان با این مطالب، مردم را به سطح قابل توجیه نسبت به حکومت وقت و داراییهای معنوی و ارزشمند فراموش شدهشان رساندند و اکنون در جهان معاصر و در دنیای خوبیها و بدیهای ممزوج شده و در سرزمینهای اسلامی و غیراسلامی، به خوبی میتواند برای هر فرد حقیقتجو،هادی راه سعادت باشد.
زلال قلم
سامرا
محمدعلی کعبی
این در و دیوار، این اتاق قدیمی که در آن به خاک سپرده شدهای، این خانه که امروز حرم نام دارد، مناجاتهای تو را باید به یاد داشته باشد و دردهای بی نهایت امامت را به چم دیده باشد؟
چند بار تفتیش؟ چندبار درهای بسته و چشمهایی که از در و دیوار، برای یافتن یک مدرک جرم میباریدند؟ امروز دیگر هیچ حصاری نیست و هیچ محدودیتی.
تو از اول هم عسکری نبودهای ونامت از درستکاترین و ای دانشمندترین از اول و از همان نقطه کوچک در محاصره برگذشته و آینده تاریخ شکوهمندانه میتابید.
پس کجایند قصرهایی که ایستاد، بر قله هیا کوه مغرورانه فخر میفروشند؟ تا ببینند اکنون کیست که جاودانه است و بارگاه مقدسش از دور و نزدیک زیارت میشود.
میدنه
آمده بودند جان مدینه را ببرند تا مدتی بعد، بدون او با خبری سهمگین بازگردند.
هرچند وقت یک بار، شعاع آفتابی از مدینه میروید و خواب آلوده ابرهای تیره را میشکافد.
پس میآیند و عاجزانه آفتاب را در محاصره میگیرند.
یک صبح، یک غروب، یک روز بارانی است. روز وداع
روزی اشکها، خورشیدشان را رهسپار طوس کردند و امروز دیگری را رهسپار سامرا.
بعد از تو دیگر میشکنند تمام درختان تازیانه خوردهای که بر ابهت کوه تکیه داده بودند.
دیوارها و کوچهها، پشت سرت به حرکت درمیآیند و پنجرهها بر هم کوبیده میشوند.
دیگر نان تازه که نه، بوی نان تازه بر دستهای فقرا عبور خواهد کرد.
... و ما
با این شهر چه کردهای، ای شهروند صمیمی!
مگر دادی مانده است که به فریادش نرسیده باشی؟! یا درماندهای که پناهش نداده باشی؟!
امروز ما سیاه چهرهگان فقیریم و جهان پر دود و دممان امانمان را بریده است بگیر دست ما را از عمق تاریخ، تا جهان را با خو دبر صندلیهای درس آداب شهروندی تو بنشانیم؛ تا زندگی را از تو بیامزیم؛ از تو که زندهای و خاک، تنها جسم خاکیات را به امانت دارد.
هنوز از دهانت نور میدوید و هرگاه به زیارت تو میآییم، با فانوسی در دست به سوی دهکده جهانی باز میگردیم.
دشداشه مهربانیات چه دلپذیر میوزد!
بارها دفتر را آتش زدند و خاکستر کردند و خاکستر را به دست باد سپردند و هر بار ققنوسی از میان خاکستر متولد شد؛ با کلماتی قدسی در صدایش.
خدا میخواست تو، سرمشق تکلیفهای ما باشی؛ ولی انسان دوباره خودسرانه شروع به نوشتن کرد و روی سرمشق خط کشید. حالا که دفتر زندگیمان پر از کلمات خط و خط خوردگی شده است، دنبال سرمشق میگردیم و پیدا نمیکنیم.
شعر
دلتنگی
محمدعلی کعبی
مرگ آسمانی خورشید اتفاق افتاد روی زمین
مارهای سمی مرموز و خبرهای بین شک و یقین
باز هم زمین در افتاده است نگران با سوالهای دلش
می روی وب از حکومت شب؛ بی تو، پس چگونه صبح میهن؟
بوی نان تازه میآید توی کوچههای دلتنگی
کودکی سراغ گرفت از تو در نگاه مادری غمگین
قصری افتاده است بر قله یاد شهرهای آن شب تو[77]
جام تلخ شراب میشکند نصف شبها، همیشه، بعد از این
لشکری است در محاصرهات رفتهای و باز خاطرهات
تیرها نشانده است در دل شب خوابها ربوده است از بالین
غزل 14 از کتاب او
مهدی زارعی
خوابی پلید و پست و پر از رعشه گناه
در یک شب بدون ستاره، بدون ماه
شاعر به هیأت غزلی شد که بعد از او
دفتر سفید بود؛ ولی بیتها سیاه
وقتش رسیده بودکه از خود رها شود
راهی شود به سمت و یاری بدون راه
راهی که شد نوشت: قلم، بعد از این بخند!
خطی بکش به هر چه که افسوس، هر چه آه!
شعر تو نور و عمر تو چاهی به عمق گوا
پس با طناب نور، درآی از گلوی چاه
از او بگو که هیچ نمیگفتهاش زبان
از او بگو که هیچ نمیدیدهاش نگاه
مردی که ناشناخته بوده است و مانده است
این بیت گنگ نیز بر این گفتهام گواه:
طوفان ناوزیده بر افلاک سر به زیر
آزاد در محاصره سردار بیسپاه
مردی که فوق زهد...، ولی برده شد به عهد
در جشن رقص و عربده و خمر و قاه قاه
جایی که شعر خواندنش آوار مرگ شد
بر زرق و برق کاخ و به فر و شکوه شاه
شاهی که با درایت او روبه راه بود
هر کار بس درست، ولی سخت اشتباه!
تا اینکه در ولایت او مرد هر چه مرد
رویید هر چه آفت و خشکید هر گیاه
آنقدر کشت تا قلم و شعر و قافیه
شد «چوب دار» و «ناله تاریخ» و «قتلگاه»...[78]
کوتاه و گویا
غروب غریبانه دهمین آفتاب ولایت، بر رهروان راه مقدسش تسلیت باد!
دهمین فانوس هدایت که شکسته شد و دفتر امامت که به آتش کشیده شد، چه غریبانه سوختند آرزوهای دست یافتنی!
در خون نشسته است آفتابی دیگر و غروب، با حسرت، به همه جهان تسلیت میگوید پایان دهمین روزش را.
آوردهاند که...
محمدعلی کعبی
دعای مام(ع)
ـ دیدم او سوار بر اسبی آمد. مردم در چپ و راست او به احترام برخاستند و او را تماشا میکردند. پرسیدم کیست؟ گفتند مردی علوی است که رافضه به امانش عقیده دارند؛ به نظرم برای کشتن و مجازات به درباره میآورندش.
او در میان مردم فقط به یال اسب خود نگاه میکردو میرفت. بی اختیار مهرش به قلبم افتاد شروع به دعا کردم که خداوند شر متوکل را از او دفع کند. وقتی به من رسید، رو به من کرد و فرمود: «اِستَجابَ اللهُ دُعاءُکَ وَطَوَّلَ عُمرَکَ وَ کَثُّرَ مالَکَ وَ وُلدَکَ».
من مردی فقیر بودم؛ خداوند درهای ثروت را بر روی من باز کرد. اینک در خانه یک میلیون درهم نقدینه دارم؛ جز آنچه در بیرون خانه مالک آن هستم و خداوند به من ده فرزند عطا فرموده است و اکنون به سن هفتاد و چند رسیده ام و به امامت او عقیده دارم.
]بحارالانوار، ج 50، ص 142[
فرزند فاطمه
ـ «گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است.» وقتی امام این را گفت، چهره زنی که ادعا میکرد زینب کبراست، و در هر چهل سال به معجزه پیابمر جوان میشود، از ترس برافروخته شد. اما ناگهان رو به متوکل کرد و گفت: «او میخواهد مرا از بین ببرد در این مجلس فرزندان حسن و حسین زیادند».
متوکل قاصدانه وجاهلانه به امام گفت: یا ابالحسن ما خود این کار را بکنید. امام(ع) به میان شش شیر وحشی گرسنه رفت. شیران خود را در پیش امام به زمینانداختند بازوان را به زمین چسپانده و سر خود را به زمین گذاشتند. حضرت دست مبارک به سر هر یک از آنها میکشید و اشاره میفرمود کنار برود؛ او هم کنار میرفت تا همه کنار رفته و در مقابل امام ایستادند.
متوکل از بیم شیوع این خبر در میان مردم گفت: خواستیم در مورد آنچه گفتید یقین داشته باشیم خوش دارم بیرون بیایید.
امام برخاست و به سمت نردبان آمد.شیران خود را به لباسهای « حضرت میکشیدند امام چون پای در اولین پله نربدان گذاشت به شیران اشاره کرد برگردند. برگشتند.
بیرون آمد آن گاه فرمود: هر که میگوید فرزند فاطمه است در میان آنها بنشیند.
زن گفت: احتیاج وادارم کرد حکایت میکنند که مادر متوکل در این کار شفاعت کرد، آن زن از مرگ نجات یافت.
]همان، ج 50، ص 149.[
کسی ان مردان را ندید
مردی به محضر امامهادی(ع) آمد؛ به شدت میلرزید و ترسیده بود به ایشان گفت: «یا ابن رسول الله! پسر من از محبین شماست؛ امشب او را از فلان بلندی به پایین خواهند انداخت و در آنجا دفنش خواهند کرد».
امام فرمود: «چه میخواهی؟» عرض کرد:
«آنچه یک پدر و مادر میخواهند؛ یعنی سلامت و نجات پسرم را.» فرمود: «بر او ضرری نمیرسد؛ به منزلت برگرد پسرت فردا پیش تو خواهد بود» چون صبح شد، مرد دید که پسرش صحیح وسالم بازگشته است. پدرش گفت: «پسر عزیزم جریانت از چه قرار بود؟»
گفت: پدر جان، وقتی که قبرم را کندند و دستهایم را بستند تا از بلندی پرتابم کنند، ده نفر انسان پاک و مطهر آمدند و به من گفتند: چرا گریه میکنی؟ گفتم: میخواهند مرا بکشند.
گفتند: اگر مانع این کار شویم ملازم قبر رسول الله میشوی؟ گفتم آری! در این بین آنها حاجب خلیفه را که مأمور کشتن من بود گرفته و از قله کوه پایین انداختند. کسی نعره اور ا نشنید و کسی آن مردان را ندید آنها مرا پیش تو آوردند و منتظر من هستند. این را گفت و با پدرش وداع گفت و بازگشت.
پدرش به محضر امامهادی(ع) آمد و ماجرا را تعریف کرد در آن موقع اراذل و اوبا میرفتند و میگفتند فلانی را از قله کوه پایین انداختند. امام(ع) با شنیدن سخن آنها تبسم میکرد و میفرمود آنچه را ما میدانیم، آنها نمیدانند.
]همان، ص 174[
نظر ما اینه ...
شایسته است، ارجمندان در ویژه برنامههای مناسبتی خویش، بر محورهای ذیل، تأکید فراوانتری داشته باشند.
نزدیک شدن به دوران غیبت در زمان امامهادی(ع) و فراهم کردن زمینههای پذیرش این دوران از سوی امامهادی(ع)
بررسی نظام وکلا وسفرای آن حضرت به سرزمینهای گوناگون اسلامی
ذکر نمونههای کوتاه و جذاب تفسیر امامهادی(ع) بر کلام الله مجید
رساندن پیام امامت و به امت اسلامی وحتی نفوذ در دستگاه حکومت، با وجود سختگیری روزافزون خلفای عباسی.
امامهادی(ع) در مراجعه با شبهات و فرقههیا گمراه.
امامهادی(ع)، زبان ناصح و گفتار نیک.
کتابستان
1. خورشید هدایت: سیری در زندگی امامهادی(ع)، پدیدآورنده: جواد ترابی، بیت الاحزان، 30 تیر 1386.
2. داستان زندگی امامهادی(ع)، پدید آورنده: محمدحسین صلواتیان، امیرمهدی مرادحاصل، رضا شیرازی، پیام نور، 1383.
3. تاریخ اسلام، در عصر امامت امامهادی، امام عسکری و امام زمان(ع)، علی رفیعی، تحسین 1383.
4. چهرههای درخشان سامر: حضرت اماهادی و امام عسکری(ع)، علی ربانی خلخالی، مکتب الحسین(ع)، تیر 1386.
5. سیره پیشوایان: نگرشی بر زندگانی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی امامان معصوم(ع)، مهدی پیشوایی، جعفر سبحانی تبریزی (مقدمه)، مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق(ع)، 31 تیر 1385.
6. در قلمرو آفتاب: داستانهایی ازسیره اخلاقی پیشوایان معصوم(ع)، ابوالفضلهادی منش، حبیب مقیمی، (ویراستار)، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 21 بهمن 1385.
7. سیره و سخن پیشوایان، زندگانی چهارده معصوم(ع) و از هر معصوم چهل حدیث، محمدعلی کوشا، سوره مهر 1383.
8. مناقب اهل البیت، علی بن محمد ابن مغازلی، محمدکاظم محمودی، مجمع جهانی، تقریب مذاهب اسلامی، 25 دی 1385.
9. دور اهل البیت فی بناء الجماعه الصالحه، سیدمحمدباقر حکیم، نقش، 1382.
اهل البیت(ع): امامتهم، حیاتهم، محمدعلی انصاری، مجمع الفکر الاسلامی، 27 آبان 1386.
10. اهل البیت(ع)، امامتهم، حیاتهم، محمدعلی انصاری، مجمع الفکر الاسلامی، 27 آبان 1386.
11. قضایا عاصره علی ضوء مدرسه اهل البیت(ع)، فواد کاظم مقدادی، آل البیت(ع)، لاحیاء التراث، 1381.
12. الامام علی الهادی(ع) سیره و تاریخ، علی موسی کعبی، دفتر آیت الله العظمی سیستانی 27 آبان 1385.
13. حیاه الامام علی الهادی(ع): دراسه و تحلیل، باقرشریف قرشی، اعتصام، آبان 1385.
14. فرهنگ جامع سخنان امامهادی(ع) همراه با متن کتاب موسوعه کلمات الامام الهادی(ع)، علی غلامی، محمود شریفی، سیدحسین سجادی تبار، معروف، اردیبهشت 1385.
15. بحارالانوار: الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار: تاریخ الامام الرضا و الامام الجواد و الامام الهادی، محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، تیر 1385.
16. شبکه امامهادی(ع) WWW.IMAM
17. خاندان وحی، علیاکبر قرشی، دارالکتاب الاسلامیه، 1371.
پی نوشت:
[72]. تحف العقول، ترجمه صادق حسنزاده، ص 887.
[73]. همان ص 879.
[74]. همان، ص 881.
[75]. همان.
[76]. همان.
[77]. اشاره است به این بیت منسوب به امام هادی(ع):
باتوُا عَلی قَُلِ الجِبالِ تَحرِسُهُم غُلبُ الرِّجالِ فَما أَغنَتهُم القُلَلُ.
[78]. از مجموعه آخرین دقیقه های آخرالزمان.
منبع
http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=6267&MagazineArticleID=68483